خادم الزهرا


مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

خادم الزهرا


جستجو


موضوعات

  • همه
  • ائمه
  • امام زمان
  • امیرالمومنین علیه السلام
  • بدون موضوع
  • بیانات رهبری
  • تلنگر
  • حجاب
  • حدیث
  • خانواده
  • در محضر علما
  • دهه فجر
  • رمضان.شب قدر
  • سبک زندگی دینی
  • شهدایی
  • شهید ابراهیم محمد شهاب
  • شهید حاج قاسم سلیمانی
  • شهید قدرت الله عبدیان
  • غزه
  • فاطمیه
  • فضای مجازی
  • ماه رجب
  • محرم
  • معیار ازدواج
  • مناسبتها
  • نماز
  • نکات اخلاقی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟
     
       
      شهید ابراهیم محمد شهاب     

    در همسایگی ما خانواده ای سنی مذهب زندگی می کردند
    یادم هست اینقدر ابراهیم با آن مرد سنی مذهب دوست شده بود که همه اهالی روستا آنها را مثل برادر می دانستند.
    او اعتقاد داشت، باید به اهل سنت احترام گذاشت و با رفتار خوب آنها را به مذهب شیعه دعوت کرد.
    زمانی که دوست ابراهیم خبر شهادت ابراهیم را شنید با گریه به منزل ما آمد و تسلیت گفت، او خیلی به ابراهیم وابسته شده بود، ولی دیگر اثری از ابراهیم نبود او مفقودالاثر شده بود??
    ابراهیم همان کسی بود که آن مرد سنی مشکلاتش را با او در میان می گذاشت و با او درد و دل می کرد.?
    راوی:خواهر شهید
    #احنرام
    @ebrahimshahabکانال تلگرام و ایتا


    کلیدواژه ها: حریم حرم, شهدا شرمنده ایم, شهید ابراهیم محمد شهاب, شهید مدافع حرم, شهید مفقودالاثر, شهید گمنام, قناص زینب, کمیل
    موضوعات: شهدایی, شهید ابراهیم محمد شهاب  لینک ثابت [دوشنبه 1400-02-27] [ 11:55:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شهید ابراهیم شهاب    

     

    :ابراهیم از همان کودکی به نظامی گری علاقه داشت، زمانیکه مهد کودک میرفت به ما اصرار میکرد تا برایش لباس نظامی و تفنگ بخریم?
    یادم هست زمانی که از مهد کودک برگشت سریع رفت داخل اتاق و لباس نظامی پوشید.
    بعد از چند دقیقه سریع اومد پیش من و با ذوق گفت: خواهر خواهر زود باش دوربینتو بردار
    دوربین رو که برداشتم دیدم ابراهیم یه قرآن بهم داد و گفت:  از من درحال بوسیدن قرآن عکس بگیر… میخوام مثل شهدا ازم عکس بگیری?…..
    ┄┅══••✼⚫️•?•⚫️✼••══┅┄

    #خاطرات_کودکی
    #لباس_نظامی

     

    کلیدواژه ها: خاطرات کودکی, شهدا شرمنده ایم, شهید ابراهیم محمد شهاب, شهید مدافع حرم, شهید گمنام, لباس نظامی
    موضوعات: ائمه  لینک ثابت [جمعه 1400-02-03] [ 06:07:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شهید مدافع حرم قدرت الله عبدیان    


    #قسمت4

    سجاد عبدیان که خود طلبه است از فعالیت‌های برادر شهیدش می‌گوید: برادرم به سه زبان کوفی، بصری و شامی با لهجه مسلط بود و هیچ‌وقت در این مورد سخنی نگفت و بعد از شهادتش متوجه شدیم که این توانمندی را دارد.لحظه باخبرشدن پدر و مادر از شهادت فرزندپدر شهید از لحظه باخبر شدن شهادت پسرش می‌گوید برای دادن خبر شهادت فرزندم فرمانده سپاه و چند تا از بزرگان محله و اقوام جمع شده و به منزلمان آمدند تا چشمم به آن‌ها خورد متوجه شدم که قدرت شهید شده است، سنگینی بغض گلوی پدر اجازه سخن نمی‌دهد.برادر شهید ادامه می‌دهد ما از شهادت برادرم خبر نداشتیم ولی برخی از همسایه‌هایمان از اخباری که در سایت‌های خبری منتشرشده بود فهمیده بودند ولی به ما نگفتند.یکی از اقواممان تماس گرفت که باید باهم جایی برویم، سوار ماشین شدیم که به سمت گلزار شهدا می‌رفت با خودم فکر کردم لابد کسی فوت‌شده و برای مراسم تشییع می‌رویم. احوال قدرت را جویا شد که گفتم سوریه است، پرسید از او خبردارید گفتم نه باز سؤال خود را تکرار کرد که هیچ خبری از برادرت نداری دلیل سؤال کردن مکررش را جویا شدم گفت خبرداری جمعی از نیروهای ایرانی در سوریه محاصره داعش شده‌اند.باز سؤال کرد اگر قدرت در بین آن‌ها باشد چه؟ گفتم قدرت در سفارت است، باز سؤال خود را تکرار کرد چند لحظه‌ای سکوت کردم گفتم اگر جز آن‌ها باشد شاید اسیرشده باشد گفت نه اگر جزء این نیروها بوده قطعاً شهید شده است.پس از چند لحظه سکوت گفت قدرت شهید شده است، لحظه خیلی سختی بود چند لحظه‌ای را گریستم و در این فکر بودم که چگونه خبر شهادت برادرم را به خانواده بدهم باهمسرم تماس گرفتم که گریه می‌کرد از شهادت قدرت خبردار شده بود بااین‌وجود فکر کردم پدر و مادرم نیز می‌دانند…

    #ادامہ‌دارد….

     

     

    کلیدواژه ها: اسرار زندگی شهید عبدیان, اولین شهید مدافع حرم لرستان, شهید قدرت الله عبدیان, شهید مدافع حرم
    موضوعات: شهدایی, شهید قدرت الله عبدیان  لینک ثابت [چهارشنبه 1399-10-10] [ 12:00:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شهید مدافع حرم قدرت الله عبدیان    


    #قسمت3⃣

    او سال 85 ازدواج کرد و یک پسر 10 ساله به نام محمدمهدی از او به یادگار مانده است. پسرم همیشه با همسر و فرزندش مهربان و صمیمی بود و در دوران زندگی‌شان کوچک‌ترین مشکلی باهم نداشتند.پدر شهید می‌گوید قدرت اصلاً از کارهایش صحبت نمی‌کرد حتی نمی‌دانستیم به جنگ سوریه رفته فقط می‌گفت در سفارت است.وی گفت: از رفتنش به سوریه هیچ مخالفتی نداشتیم چون راهی بود که خودش انتخاب کرده بود، دفاع از حرم حضرت زینب(س) امری ضروری است و هر کس که بتواند اسلحه به دست بگیرد باید به سوریه و عراق برود، فرمان رهبر واجب است و فرزند من نیز فدای رهبری.آخرین مکالمات شهید عبدیان با خانواده‌اشمادر از آخرین مکالماتی که با شهید داشتند سخن می‌گوید: پسرم وقتی‌که در سوریه بود یک روز در میان زنگ می‌زد و احوالمان را می‌پرسید، آخرین باری که تماس گرفت با همه اعضای خانواده صحبت کرد حتی سراغ برادرزاده چهارساله‌اش را گرفت تا با او صحبت کند. در بین صحبت‌هایش سه بار گفت اگر عمری باشد و مرگ مهلت دهد 11 روز دیگر برمی‌گردم بعد با تک‌تک اعضای خانواده خداحافظی کرد و این آخرین مکالمه‌ای شد که با او داشتیم پس‌ازآن سه روز بود که تماس نگرفت تا خبر شهادتش را برایمان آوردند.سجاد عبدیان که خود طلبه است….

    باماهمراه‌باشید?

    کلیدواژه ها: اولین شهید مدافع حرم لرستان, خاطرات شهید مدافع حرم قدرت الله عبدیان, شهید مدافع حرم, قدرت الله عبدیان
    موضوعات: شهدایی, شهید قدرت الله عبدیان  لینک ثابت [یکشنبه 1399-10-07] [ 11:22:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شهید مدافع حرم قدرت الله عبدیان    

    اسراری از زندگی غریب ترین شهید لرستانی مدافع حرم /"قدرت الله عبدیان” شهید کوهدشتی که 7 مرتبه به “سوریه” اعزام شد.

    #قسمت1⃣

    شهید قدرت الله عبدیان نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت است که برای دفاع از حرم آل الله جان بر دست گرفت و در ۱۴ خرداد ۹۵ در درگیری با تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
    مهمان پدر و مادری مهربان و صبور شده‌ایم تا از شهیدی برایمان بگویند که از زندگی، زن و فرزند کوچکش گذشت تا دشمن نگاه چپی به حرم عمه سادات نکند. شهید مدافع حرم #قدرت‌الله‌عبدیان در تاریخ 30 فروردین‌ماه سال 57 دیده به جهان گشود و همانند سرو قامتان جنگ تحمیلی قدم درراه مبارزه با ظلم گذاشت و توانست خود را چهاردهم خردادماه 95 به عاشقان و شیفتگان هشت سال دفاع مقدس برساند.افتخار هم‌نشینی با پدر، مادر و برادر نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت را داریم که با گویش شیرین #لکی پذیرایمان می‌شوند ولی به دلیل سکونت همسر و پسر 10 ساله شهید در تهران نتوانستیم صحبتی با آن‌ها نیز داشته باشیم.مهربانی خصوصیت بارز شهید عبدیانغم سنگین از دست دادن فرزندی مهربان و دلسوز را می‌شود از لباس‌های مشکی، نگاه غم‌بار خانواده و نصب عکس شهید بر در و دیوار منزل احساس کرد.
    لیلا کریمی مادر شهید است که عشق مادری در چشمانش می‌جوشد؛ مادر کلامش را با مهربانی شهید آغاز می‌کند، پسرم خیلی مهربان بود و اخلاق بسیار خوبی داشت.مادر خاطرات شهید را تداعی می‌کند، وقتی به منزلمان می‌آمد اجازه نمی‌داد بلند شویم می‌گفت شما سر جای خود بنشینید من به خدمت شما می‌آیم، اول روسری‌ام را کنار می‌زد و سه بار گلویم را می‌بوسید و بعد شروع به احوالپرسی می‌کرد. فرزندم بسیار پاک بود از کلاس دوم ابتدایی همیشه با وضو بود، خدا او را به راه راست هدایت کرد و به راه پاکی رفت.مادر شهید می‌گوید:
    پسرم همیشه به فکر ایتام بود به‌ویژه در ایام عید به هر یتیمی می‌شناخت کمک می‌کرد می‌گفت این بچه‌ها پدر ندارند و ممکن است سرپرست آن‌ها نتواند چیزی برای آن‌ها بخرد؛ اگر می‌فهمید کسی نیازمند است هر چیزی که نیاز بود می‌خرید و به من می‌داد تا برای آن‌ها ببرم و تأکید می‌کرد کسی از این کمک‌ها اطلاع پیدا نکند.برای عید امسال نیز هدایایی گرفته بود و به من داد تا به دست چند یتیم برسانم، روز پنج‌شنبه آخر سال بود که من تمام هدیه‌هایی را که سفارش کرده بود به دست ایتام رساندم و به منزل که بر‌گشتم ‌گفت مادر الآن خیالم راحت شد.
    12 فروردین 95 آخرین دیدار شهید عبدیان با پدر و مادرمادر است دیگر، تمام خاطرات و خوبی‌های فرزندش لحظه‌ای از جلوی چشمانش دور نمی‌شود. با حسرتی که در دل دارد از آخرین روزهای دیدن فرزندش می‌گوید فروردین‌ماه امسال از تهران به کوهدشت آمد و چند روزی در کنار ما بود، سه روز پشت سر هم همه اعضای خانواده را به تفریح برد و دوازدهم فروردین از ما خداحافظی کرد و برای همیشه رفت….

    #ادامه‌دارد….

    کلیدواژه ها: شهرستان کوهدشت, شهید عبدیان, شهید مدافع حرم, نخستین شهید مدافع حرم
    موضوعات: شهدایی, شهید قدرت الله عبدیان  لینک ثابت  [ 11:13:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »
     
    •  خانه  
    •  امام زمان   
    •  وطن  
    •  امام زمان  
    •  بدون شرح  
    •  گناه  
    •  احترام  
    •  محبت