ماموریتش تو سوریه به پایان رسیده بود….
برگه مرخصی رو گرفت تا به خونه اش یعنی لبنان بره??
خیلی خوشحال بود
ابراهیم خیلی مادرش رو دوست داشت و برای دیدار با مادرش لحظه شماری میکرد?
داشت وسایلشو جمع میکرد که متوجه شد یکی از دوستانش ناراحته …?
پیشش رفت و گفت:
چرا ناراحتی؟
دوستش گفت:
دلتنگ خانوادم هستم ولی بهم مرخصی نمیدن?
ابراهیم لبخندی زد، برگه مرخصی رو بهش داد و گفت: تو برو لبنان? من سوریه میمونم??
#از_خود_گذشتگی
#مهربانی
@ebrahimshahab ?کانال تلگرام و ایتا
موضوعات: شهدایی, شهید ابراهیم محمد شهاب
لینک ثابت
[سه شنبه 1400-02-14] [ 01:11:00 ب.ظ ]
ماموریتش تو سوریه به پایان رسیده بود….
برگه مرخصی رو گرفت تا به خونه اش یعنی لبنان بره??
خیلی خوشحال بود ابراهیم خیلی مادرش رو دوست داشت و برای دیدار با مادرش لحظه شماری میکرد?
داشت وسایلشو جمع میکرد که متوجه شد یکی از دوستانش ناراحته …? پیشش رفت و گفت: چرا ناراحتی؟ دوستش گفت: دلتنگ خانوادم هستم ولی بهم مرخصی نمیدن?
ابراهیم لبخندی زد، برگه مرخصی رو بهش داد و گفت: تو برو لبنان? من سوریه میمونم??
#از_خود_گذشتگی #مهربانی
کانال تلگرام و ایتا?@ebrahimshahab
موضوعات: شهدایی, شهید ابراهیم محمد شهاب
لینک ثابت
[یکشنبه 1400-02-12] [ 01:15:00 ب.ظ ]

?آرزو?
ازش پرسیدم: از رفیقا شنیدم آرزوی شهادت داری … درسته؟ لبخندی زد وگفت: من برای شهادت التماس میکنم? آرزو دارم مانند اباعبدالله(ع)بدون کفن بشم ? من عاشقانه التماس میکنم که مفقودالاثر بشم? به اینجا که رسید صحبتش رو قطع کردم…. گفتم: خوب… شهادت آرزوی خوبیه? ولی چرا دوست داری مفقودالاثر بشی؟… سرش رو انداخت پایین و با حالت بغض گفت: تا زمانیکه قبر حضرت زهرا(س) بینشان هست من هم دوست دارم شهید مفقودالاثر بشم
#شهیدابراهیم_شهاب
#کمیل
#آرزو
کانال تلگرام و ایتا?@ebrahimshahab
موضوعات: شهدایی, شهید ابراهیم محمد شهاب
لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-02-08] [ 05:41:00 ق.ظ ]

…………..
ابراهیم گفت: من چطور می توانم این هدیه باارزش را بگیرم؟ در حالیکه رفقایم هم در آن عملیات شرکت داشتند….
یا باید دوستانم هم مانند این انگشتر را هدیه بگیرید یا من هم نمیتوانم این هدیه را از شما قبول کنم….
خلاصه
مسئولین به هرکدام از آن مجاهدان انگشترهایی از ضریح امام حسین(ع) را هدیه دادند
ولی انگشتری که به ابراهیم دادند با ارزش تر و زیبا تر بود??
ابراهیم از گرفتن آن هدیه ارزشمند بسیار خوشحال شد و برای آن انگشتر بسیار ارزش قائل بود….
ولی بعدها متوجه شدم که ابراهیم آن انگشتر را هم به یکی از دوستانش بخشیده?
از او سوال کردم که ابراهیم!!! این چه کاری بود کردی؟
لبخند ملیحی زد و آیه ۹۲ سوره آل عمران را برایم تلاوت کرد( معنی آیه):هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی رسید مگر از آنچه که دوست میدارید(در راه خدا) انفاق کنید، و آنچه انفاق می کنید خداوند از آن آگاه است
سپس رو به من کرد و گفت:
من هم دوست ندارم به مال دنیا وابسته بشم??
راوی: دوست شهید
+یا فاطمه زهرا (س)?
#انفاق
#دلبستگی
کانال تلگرام و ایتا?@ebrahimshahab
موضوعات: شهید ابراهیم محمد شهاب
لینک ثابت
[سه شنبه 1400-02-07] [ 05:45:00 ق.ظ ]