در همسایگی ما خانواده ای سنی مذهب زندگی می کردند
یادم هست اینقدر ابراهیم با آن مرد سنی مذهب دوست شده بود که همه اهالی روستا آنها را مثل برادر می دانستند.
او اعتقاد داشت، باید به اهل سنت احترام گذاشت و با رفتار خوب آنها را به مذهب شیعه دعوت کرد.
زمانی که دوست ابراهیم خبر شهادت ابراهیم را شنید با گریه به منزل ما آمد و تسلیت گفت، او خیلی به ابراهیم وابسته شده بود، ولی دیگر اثری از ابراهیم نبود او مفقودالاثر شده بود??
ابراهیم همان کسی بود که آن مرد سنی مشکلاتش را با او در میان می گذاشت و با او درد و دل می کرد.?
راوی:خواهر شهید
#احنرام
@ebrahimshahab کانال تلگرام و ایتا
موضوعات: شهید ابراهیم محمد شهاب
لینک ثابت
[یکشنبه 1400-02-19] [ 12:53:00 ب.ظ ]
ماموریتش تو سوریه به پایان رسیده بود….
برگه مرخصی رو گرفت تا به خونه اش یعنی لبنان بره??
خیلی خوشحال بود ابراهیم خیلی مادرش رو دوست داشت و برای دیدار با مادرش لحظه شماری میکرد?
داشت وسایلشو جمع میکرد که متوجه شد یکی از دوستانش ناراحته …? پیشش رفت و گفت: چرا ناراحتی؟ دوستش گفت: دلتنگ خانوادم هستم ولی بهم مرخصی نمیدن?
ابراهیم لبخندی زد، برگه مرخصی رو بهش داد و گفت: تو برو لبنان? من سوریه میمونم??
#از_خود_گذشتگی #مهربانی
کانال تلگرام و ایتا?@ebrahimshahab
موضوعات: شهدایی, شهید ابراهیم محمد شهاب
لینک ثابت
[یکشنبه 1400-02-12] [ 01:15:00 ب.ظ ]

در عراق عملیات سختی پیش آمد….
ابراهیم همراه با ۶ مجاهد دیگر در این عملیات شرکت کردند و موفق شدند تروریستها را شکست دهند?
پس از عملیات برای تقدیر، مسئولین عراق, ابراهیم و آن ۶ مجاهد لبنانی را به ساختمانی دعوت کردند?
هنگام که ابراهیم و رفقایش به محل مذکور رسیدند با استقبال مسئولین مواجه شدند?
مسئولین عراق برای تقدیر به آن ۶ مجاهد هدیه هایی مانند لوح تقدیر دادند ولی به ابراهیم انگشتری اهداء کردند و گفتند:
نگین این انگشتر از سنگ مزار امام حسین (علیه السلام)تهیه شده، که هر هفتاد سال پس از تعویض سنگ مزار امام حسین(ع)، آنها را به نگین تبدیل کرده و به افراد خاص هدیه می دهیم…?
همچنین رکاب این انگشتر از شبکه های ضریح امام حسین قبل از تعویض ضریح تهیه شده..?
ابراهیم مکثی کرد و گفت: از شما سپاسگزارم ولی نمی توانم این هدیه را از شما قبول کنم…
ناگهان یکی از مسئولین با تعجب گفت:آخه
چرا؟؟؟?
این داستان ادامه دارد….
#انصاف
••✼❣???❣✼••
کانال تلگرام و ایتا?@ebrahimshahab
موضوعات: شهید ابراهیم محمد شهاب
لینک ثابت
[دوشنبه 1400-02-06] [ 06:03:00 ق.ظ ]

:ابراهیم از همان کودکی به نظامی گری علاقه داشت، زمانیکه مهد کودک میرفت به ما اصرار میکرد تا برایش لباس نظامی و تفنگ بخریم?
یادم هست زمانی که از مهد کودک برگشت سریع رفت داخل اتاق و لباس نظامی پوشید.
بعد از چند دقیقه سریع اومد پیش من و با ذوق گفت: خواهر خواهر زود باش دوربینتو بردار
دوربین رو که برداشتم دیدم ابراهیم یه قرآن بهم داد و گفت: از من درحال بوسیدن قرآن عکس بگیر… میخوام مثل شهدا ازم عکس بگیری?…..
┄┅══••✼⚫️•?•⚫️✼••══┅┄
#خاطرات_کودکی
#لباس_نظامی
موضوعات: ائمه
لینک ثابت
[جمعه 1400-02-03] [ 06:07:00 ق.ظ ]

ابراهیم در روز شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۶۸ در بر عشیت لبنان به دنیا آمد
از همان کودکی زیبایی فوقالعاده ای داشت به همین خاطر هر کسی او را میدید با او بازی میکرد ولی ابراهیم خیلی خجالتی بود و فرار میکرد مخصوصا از دوستان مادرش…??
#خاطرات_کودکی
#خجالت ?
#شهید_ابراهیم_محمد_شهاب
?کانال تلگرام و ایتا@ebrahimshahab
موضوعات: شهدایی, شهید ابراهیم محمد شهاب
لینک ثابت
[سه شنبه 1400-01-10] [ 07:49:00 ب.ظ ]